هدیه آسمونی

دردای شدید ماه آخر

سلام دخملی... خوبی گلکم؟ واااای مامانی یادته گفتم دردای اصلی تو راهه مونده هنوز؟ دخترم بالاخره رسیدم به اون روزا....چند روزه وحشتناک درد دارم.... زیر دلم... لگنم... رونام... کناره های پام.... کمرم.... باسنم.... خلاصه همه جام درد می کنه.... راه که میرم لنگون لنگون باید قدم بردارم... داری سنگین میشی... همه وزنت پایین شکممه... خیلی واسم سخت شده عزیزم.... شبا از شدت درد گاهی از خواب می پرم... گاهی می شینم گاهی راه می رم تا بهتر بشم.... توام جدیدا هی خودتو سفت و قلمبه می کنی شدیدتر از قبل چنان می چسبی به پوستمو فشار میاری که واقعا دردم می گیره... ولی همه اینا می ارزه مامانی.... می ارزه به دیدنت و داشتنت... تازه همه اینا به کنار، برای تک تک این ...
26 مهر 1393

قلب دخترک نازم

سلام جیگر مامان خوبی؟ مامانی قربون قد و بالات بره الهی.... مامانی من امروز وقت دکتر داشتم... یکی دو روزه حس می کنم تکونات کم شده گلم.. یه ذره نگران شدم.. واسه همین با بابا امین ساعتای 10 صبح بود که رفتیم مطب دکتر...  هر سری که می رم پیشش  صدای قلبتو واسم می ذاره و تعداد ضرباناشو چک می کنه... امروز صدای قلبو واسم گذاشت و هی مکث می کرد.... همین مکث کردناش و تو فکر فرو رفتناش خیلی منو ترسوند... ازم پرسید صبحانه خوردی یا نه؟ منم جواب مثبت دادم... خیلی نگران شدم... بهم گفت ضربان قلب بچه خیلی بالاس... وای عزیزکم دل من هرررری ریخت.... انگار تمام اعضای بدنم داشت از هم جدا می شد... گفتم یعنی چی دکتر؟ دلیلش چیه؟ گفت باید بری بیمارستان بستر...
8 مهر 1393
1